دستور زبان عشق
دست عشق از دامن دل دور باد!میتوان آیا به دل دستور داد؟میتوان آیا به دریا حکم کردکه دلت را یادی از ساحل مباد؟موج را آیا توان فرمود: ایست!باد را فرمود: باید ایستاد؟آنکه دستور زبان عشق رابیگزاره در نهاد ما نهادخوب میدانست تیغ تیز رادر کف مستی نمیبایست دادزنده یاد: قیصر امینپور
+نوشته شده در جمعه 90/2/30ساعت 9:2 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | تقدیم به همه کسانی که دوستشان دارم برای تکرار تو ، به کدام واژه بیاویزم؟ای بهانه ی شیرین تکرار زندگی علف های هزر فاصله را ، با سر انگشتان رفاقتیکی یکی وجین می کنم تا رستن موزون عشق را ، با تو ، به تماشا بنشینمشاید ، هرگز نگفته باشم "دوستت دارم" اما ، تو را با جانم می سرایم می نوازم ... و به تصویر می کشم دیوانه هرگز نمی گوید : "دوستت دارم" دیوانه ، سینه اش را می شکافد قلبش راکف دستش می گذارد و می گوید: " مال تو "...قطره ، خلاصه ی اقیانوس استسینه سرخ ، خلاصه ی سیمرغ و من خلاصه ی "تو" +نوشته شده در چهارشنبه 90/2/14ساعت 9:40 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | زندگی زندگی بافتن یک قالی است نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهینقشه از قبل مشخص شده استنقشه را اوست که تعیین کرده تو در این بین فقط می بافی نقشه را خوب ببین خوب ببافنکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند... +نوشته شده در سه شنبه 90/2/13ساعت 4:17 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | Sohrab Tonight I must go!I must take a suitcaseBig enough to contain my shirt of lonelinessAnd walk in a directionWhere epic-singing trees can be seenTowards the vast wordless expanse which keeps calling meSomebody said Sohrab again!Where are my shoes? ...……………..God bless our loved poet +نوشته شده در دوشنبه 90/2/5ساعت 10:46 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | فیه ما فیه آوردهاند که پادشاهی مجنون را حاضر کرد [و گفت] که ترا چه بوده است و چه افتاده است، خود را رسوا کردی و از خان مان برآمدی و خراب و فنا گشتی، لیلی چه باشد و چه خوبی دارد؟ بیا تا ترا خوبان و نغزان نمایم و فدای تو کنم و بتو ببخشم، چون حاضر کردند مجنون را، و خوبان را جلوه آوردند. مجنون سر فرو افکنده بود و پیش خود مینگریست. پادشاه فرمود: آخر سر را بر گیر و نظر کن. گفت: می ترسم، عشق لیلی شمشیر کشیده است، اگر بر دارم سرم را بیندازد، غرق عشق لیلی چنان گشته بود.آخر دیگران را چشم بود و لب و بینی بود، آخر در وی چه دیده بود که بدان حال گشته بود؟ +نوشته شده در شنبه 90/1/27ساعت 10:58 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | یا اباصالح عج ارشدنا الی الطریق یرحمک الله همیشه اشک اونایی که به فکرمون هستن رو در میاریم.. و همیشه واسه کسایی که به فکرمون نیستن اشک میریزیم.. همیشه به کسایی که اصلا به یادمون نیستن فکر میکنیم.. و همیشه کسایی که اصلا فکرشم نمیکنیم به یادمونن +نوشته شده در پنج شنبه 89/10/30ساعت 8:20 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | سلیس و ساده به سینه می زندم سر، دلی که کرده هوایتدلی که کرده هوای کرشمههای صدایتنه یوسفم، نه سیاوش، به نفس کشتن و پرهیزکه آورد دلم ای دوست! تاب وسوسههایتترا ز جرگهی انبوه خاطرات قدیمیبرون کشیدهام و دل نهادهام به صفایتتو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیستنمیکنم اگر ای دوست، سهل و زود ، رهایتگره به کار من افتاده است از غم غربتکجاست چابکی دستهای عقدهگشایت؟به کبر شعر مَبینم که تکیه داده به افلاکبه خاکساری دل بین که سر نهاده به پایت"دلم گرفته برایت" زبان سادهی عشق استسلیس و ساده بگویم: دلم گرفته برایت … !حسین منزوی +نوشته شده در پنج شنبه 89/10/16ساعت 8:21 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | یا فاطمه الزهراء سلام الله علیها ما از الست طایفه ای سینه خسته ایم ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم امروز اگر که سینه و زنجیر می زنیم فردا به عشق فاطمه شمشیر می زنیم تکفیر دشمنان علی رکن کیش ماست هر کس محب فاطمه شد،قوم و خویش ماست ما را نبی «قبیله ی سلمان» خطاب کرد روی غرور و غیرت ما هم حساب کرد از ما بترس،طایفه ای پر اراده ایم ما مثل کوه پشت نبی ایستاده ایم از ما بترس، شیعه ی سرسخت حیدریم جان برکفان لشگر سردار خیبریم از جمعه ای بترس،که روز سوار هاست پشت سر امام زمان ذوالفقار هاست از جمعه ای بترس،که دنیا به کام ماست فرخنده روز پر ظفر انتقام ماست از جمعه ای بترس،که پولاد می شویم از هرم عشق،مالک و مقداد می شویم +نوشته شده در چهارشنبه 89/10/15ساعت 9:21 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | السلام علیک یا ساقی العطاشا پیش فرات این همه دریا چه می کند؟این مشک روی شانه سقّا چه می کند؟ تنها به خاطر گل روی سکینه استدریایی التماس به دریاچه می کند مبهوت مانده بود "خدای فرشتههامهریه مدینه در اینجا چه می کند؟" نزدیک کردمت به لبم تا که بنگریروح بنفشهای تو با ما چه می کند زخم عطش ضریح لبم را شکسته کردحالا ببین که با لب گلها چه می کند؟ حالا میا به خیمه ببینم هر دومانبا موجهات فاطمه فردا چه می کند؟ در این طرف صدای پریشان دختریبابا عمویم آن طرفِ ما چه می کند؟ +نوشته شده در چهارشنبه 89/10/15ساعت 8:36 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | شعر کاروان کربلا از شهریار شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین روی دل با کاروان کربلا دارد حسین از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم بیش ازین ها حرمت کوی منا دارد حسین پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین بسکه محمل ها رود منزل به منزل با شتاب کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین رخت و تاراج حرم چون گل به تاراجش برند تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین سروران، پرانگان شمع رخسارش ولی چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین او وفای عهد را با سر کند سودا ولی خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا با کدامین سر کند، مشکل دوتا دارد حسین سیرت آل علی (ع) با سرنوشت کربلاست هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین بعد ازینش صحنه ها و پرده ها اشک است و خون***** دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای ******گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین +نوشته شده در یکشنبه 89/8/23ساعت 10:46 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | < 1 2 3 4 5 >> >
تقدیم به همه کسانی که دوستشان دارم
برای تکرار تو ، به کدام واژه بیاویزم؟ای بهانه ی شیرین تکرار زندگی علف های هزر فاصله را ، با سر انگشتان رفاقتیکی یکی وجین می کنم تا رستن موزون عشق را ، با تو ، به تماشا بنشینمشاید ، هرگز نگفته باشم "دوستت دارم" اما ، تو را با جانم می سرایم می نوازم ... و به تصویر می کشم دیوانه هرگز نمی گوید : "دوستت دارم" دیوانه ، سینه اش را می شکافد قلبش راکف دستش می گذارد و می گوید: " مال تو "...قطره ، خلاصه ی اقیانوس استسینه سرخ ، خلاصه ی سیمرغ و من خلاصه ی "تو"
+نوشته شده در چهارشنبه 90/2/14ساعت 9:40 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | زندگی زندگی بافتن یک قالی است نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهینقشه از قبل مشخص شده استنقشه را اوست که تعیین کرده تو در این بین فقط می بافی نقشه را خوب ببین خوب ببافنکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند... +نوشته شده در سه شنبه 90/2/13ساعت 4:17 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | Sohrab Tonight I must go!I must take a suitcaseBig enough to contain my shirt of lonelinessAnd walk in a directionWhere epic-singing trees can be seenTowards the vast wordless expanse which keeps calling meSomebody said Sohrab again!Where are my shoes? ...……………..God bless our loved poet +نوشته شده در دوشنبه 90/2/5ساعت 10:46 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | فیه ما فیه آوردهاند که پادشاهی مجنون را حاضر کرد [و گفت] که ترا چه بوده است و چه افتاده است، خود را رسوا کردی و از خان مان برآمدی و خراب و فنا گشتی، لیلی چه باشد و چه خوبی دارد؟ بیا تا ترا خوبان و نغزان نمایم و فدای تو کنم و بتو ببخشم، چون حاضر کردند مجنون را، و خوبان را جلوه آوردند. مجنون سر فرو افکنده بود و پیش خود مینگریست. پادشاه فرمود: آخر سر را بر گیر و نظر کن. گفت: می ترسم، عشق لیلی شمشیر کشیده است، اگر بر دارم سرم را بیندازد، غرق عشق لیلی چنان گشته بود.آخر دیگران را چشم بود و لب و بینی بود، آخر در وی چه دیده بود که بدان حال گشته بود؟ +نوشته شده در شنبه 90/1/27ساعت 10:58 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | یا اباصالح عج ارشدنا الی الطریق یرحمک الله همیشه اشک اونایی که به فکرمون هستن رو در میاریم.. و همیشه واسه کسایی که به فکرمون نیستن اشک میریزیم.. همیشه به کسایی که اصلا به یادمون نیستن فکر میکنیم.. و همیشه کسایی که اصلا فکرشم نمیکنیم به یادمونن +نوشته شده در پنج شنبه 89/10/30ساعت 8:20 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | سلیس و ساده به سینه می زندم سر، دلی که کرده هوایتدلی که کرده هوای کرشمههای صدایتنه یوسفم، نه سیاوش، به نفس کشتن و پرهیزکه آورد دلم ای دوست! تاب وسوسههایتترا ز جرگهی انبوه خاطرات قدیمیبرون کشیدهام و دل نهادهام به صفایتتو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیستنمیکنم اگر ای دوست، سهل و زود ، رهایتگره به کار من افتاده است از غم غربتکجاست چابکی دستهای عقدهگشایت؟به کبر شعر مَبینم که تکیه داده به افلاکبه خاکساری دل بین که سر نهاده به پایت"دلم گرفته برایت" زبان سادهی عشق استسلیس و ساده بگویم: دلم گرفته برایت … !حسین منزوی +نوشته شده در پنج شنبه 89/10/16ساعت 8:21 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | یا فاطمه الزهراء سلام الله علیها ما از الست طایفه ای سینه خسته ایم ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم امروز اگر که سینه و زنجیر می زنیم فردا به عشق فاطمه شمشیر می زنیم تکفیر دشمنان علی رکن کیش ماست هر کس محب فاطمه شد،قوم و خویش ماست ما را نبی «قبیله ی سلمان» خطاب کرد روی غرور و غیرت ما هم حساب کرد از ما بترس،طایفه ای پر اراده ایم ما مثل کوه پشت نبی ایستاده ایم از ما بترس، شیعه ی سرسخت حیدریم جان برکفان لشگر سردار خیبریم از جمعه ای بترس،که روز سوار هاست پشت سر امام زمان ذوالفقار هاست از جمعه ای بترس،که دنیا به کام ماست فرخنده روز پر ظفر انتقام ماست از جمعه ای بترس،که پولاد می شویم از هرم عشق،مالک و مقداد می شویم +نوشته شده در چهارشنبه 89/10/15ساعت 9:21 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | السلام علیک یا ساقی العطاشا پیش فرات این همه دریا چه می کند؟این مشک روی شانه سقّا چه می کند؟ تنها به خاطر گل روی سکینه استدریایی التماس به دریاچه می کند مبهوت مانده بود "خدای فرشتههامهریه مدینه در اینجا چه می کند؟" نزدیک کردمت به لبم تا که بنگریروح بنفشهای تو با ما چه می کند زخم عطش ضریح لبم را شکسته کردحالا ببین که با لب گلها چه می کند؟ حالا میا به خیمه ببینم هر دومانبا موجهات فاطمه فردا چه می کند؟ در این طرف صدای پریشان دختریبابا عمویم آن طرفِ ما چه می کند؟ +نوشته شده در چهارشنبه 89/10/15ساعت 8:36 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | شعر کاروان کربلا از شهریار شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین روی دل با کاروان کربلا دارد حسین از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم بیش ازین ها حرمت کوی منا دارد حسین پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین بسکه محمل ها رود منزل به منزل با شتاب کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین رخت و تاراج حرم چون گل به تاراجش برند تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین سروران، پرانگان شمع رخسارش ولی چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین او وفای عهد را با سر کند سودا ولی خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا با کدامین سر کند، مشکل دوتا دارد حسین سیرت آل علی (ع) با سرنوشت کربلاست هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین بعد ازینش صحنه ها و پرده ها اشک است و خون***** دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای ******گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین +نوشته شده در یکشنبه 89/8/23ساعت 10:46 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | < 1 2 3 4 5 >> >
زندگی
زندگی بافتن یک قالی است نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهینقشه از قبل مشخص شده استنقشه را اوست که تعیین کرده تو در این بین فقط می بافی نقشه را خوب ببین خوب ببافنکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند...
+نوشته شده در سه شنبه 90/2/13ساعت 4:17 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | Sohrab Tonight I must go!I must take a suitcaseBig enough to contain my shirt of lonelinessAnd walk in a directionWhere epic-singing trees can be seenTowards the vast wordless expanse which keeps calling meSomebody said Sohrab again!Where are my shoes? ...……………..God bless our loved poet +نوشته شده در دوشنبه 90/2/5ساعت 10:46 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | فیه ما فیه آوردهاند که پادشاهی مجنون را حاضر کرد [و گفت] که ترا چه بوده است و چه افتاده است، خود را رسوا کردی و از خان مان برآمدی و خراب و فنا گشتی، لیلی چه باشد و چه خوبی دارد؟ بیا تا ترا خوبان و نغزان نمایم و فدای تو کنم و بتو ببخشم، چون حاضر کردند مجنون را، و خوبان را جلوه آوردند. مجنون سر فرو افکنده بود و پیش خود مینگریست. پادشاه فرمود: آخر سر را بر گیر و نظر کن. گفت: می ترسم، عشق لیلی شمشیر کشیده است، اگر بر دارم سرم را بیندازد، غرق عشق لیلی چنان گشته بود.آخر دیگران را چشم بود و لب و بینی بود، آخر در وی چه دیده بود که بدان حال گشته بود؟ +نوشته شده در شنبه 90/1/27ساعت 10:58 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | یا اباصالح عج ارشدنا الی الطریق یرحمک الله همیشه اشک اونایی که به فکرمون هستن رو در میاریم.. و همیشه واسه کسایی که به فکرمون نیستن اشک میریزیم.. همیشه به کسایی که اصلا به یادمون نیستن فکر میکنیم.. و همیشه کسایی که اصلا فکرشم نمیکنیم به یادمونن +نوشته شده در پنج شنبه 89/10/30ساعت 8:20 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | سلیس و ساده به سینه می زندم سر، دلی که کرده هوایتدلی که کرده هوای کرشمههای صدایتنه یوسفم، نه سیاوش، به نفس کشتن و پرهیزکه آورد دلم ای دوست! تاب وسوسههایتترا ز جرگهی انبوه خاطرات قدیمیبرون کشیدهام و دل نهادهام به صفایتتو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیستنمیکنم اگر ای دوست، سهل و زود ، رهایتگره به کار من افتاده است از غم غربتکجاست چابکی دستهای عقدهگشایت؟به کبر شعر مَبینم که تکیه داده به افلاکبه خاکساری دل بین که سر نهاده به پایت"دلم گرفته برایت" زبان سادهی عشق استسلیس و ساده بگویم: دلم گرفته برایت … !حسین منزوی +نوشته شده در پنج شنبه 89/10/16ساعت 8:21 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | یا فاطمه الزهراء سلام الله علیها ما از الست طایفه ای سینه خسته ایم ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم امروز اگر که سینه و زنجیر می زنیم فردا به عشق فاطمه شمشیر می زنیم تکفیر دشمنان علی رکن کیش ماست هر کس محب فاطمه شد،قوم و خویش ماست ما را نبی «قبیله ی سلمان» خطاب کرد روی غرور و غیرت ما هم حساب کرد از ما بترس،طایفه ای پر اراده ایم ما مثل کوه پشت نبی ایستاده ایم از ما بترس، شیعه ی سرسخت حیدریم جان برکفان لشگر سردار خیبریم از جمعه ای بترس،که روز سوار هاست پشت سر امام زمان ذوالفقار هاست از جمعه ای بترس،که دنیا به کام ماست فرخنده روز پر ظفر انتقام ماست از جمعه ای بترس،که پولاد می شویم از هرم عشق،مالک و مقداد می شویم +نوشته شده در چهارشنبه 89/10/15ساعت 9:21 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | السلام علیک یا ساقی العطاشا پیش فرات این همه دریا چه می کند؟این مشک روی شانه سقّا چه می کند؟ تنها به خاطر گل روی سکینه استدریایی التماس به دریاچه می کند مبهوت مانده بود "خدای فرشتههامهریه مدینه در اینجا چه می کند؟" نزدیک کردمت به لبم تا که بنگریروح بنفشهای تو با ما چه می کند زخم عطش ضریح لبم را شکسته کردحالا ببین که با لب گلها چه می کند؟ حالا میا به خیمه ببینم هر دومانبا موجهات فاطمه فردا چه می کند؟ در این طرف صدای پریشان دختریبابا عمویم آن طرفِ ما چه می کند؟ +نوشته شده در چهارشنبه 89/10/15ساعت 8:36 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | شعر کاروان کربلا از شهریار شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین روی دل با کاروان کربلا دارد حسین از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم بیش ازین ها حرمت کوی منا دارد حسین پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین بسکه محمل ها رود منزل به منزل با شتاب کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین رخت و تاراج حرم چون گل به تاراجش برند تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین سروران، پرانگان شمع رخسارش ولی چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین او وفای عهد را با سر کند سودا ولی خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا با کدامین سر کند، مشکل دوتا دارد حسین سیرت آل علی (ع) با سرنوشت کربلاست هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین بعد ازینش صحنه ها و پرده ها اشک است و خون***** دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای ******گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین +نوشته شده در یکشنبه 89/8/23ساعت 10:46 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | < 1 2 3 4 5 >> >
Sohrab
Tonight I must go!I must take a suitcaseBig enough to contain my shirt of lonelinessAnd walk in a directionWhere epic-singing trees can be seenTowards the vast wordless expanse which keeps calling meSomebody said Sohrab again!Where are my shoes? ...……………..God bless our loved poet
+نوشته شده در دوشنبه 90/2/5ساعت 10:46 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | فیه ما فیه آوردهاند که پادشاهی مجنون را حاضر کرد [و گفت] که ترا چه بوده است و چه افتاده است، خود را رسوا کردی و از خان مان برآمدی و خراب و فنا گشتی، لیلی چه باشد و چه خوبی دارد؟ بیا تا ترا خوبان و نغزان نمایم و فدای تو کنم و بتو ببخشم، چون حاضر کردند مجنون را، و خوبان را جلوه آوردند. مجنون سر فرو افکنده بود و پیش خود مینگریست. پادشاه فرمود: آخر سر را بر گیر و نظر کن. گفت: می ترسم، عشق لیلی شمشیر کشیده است، اگر بر دارم سرم را بیندازد، غرق عشق لیلی چنان گشته بود.آخر دیگران را چشم بود و لب و بینی بود، آخر در وی چه دیده بود که بدان حال گشته بود؟ +نوشته شده در شنبه 90/1/27ساعت 10:58 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | یا اباصالح عج ارشدنا الی الطریق یرحمک الله همیشه اشک اونایی که به فکرمون هستن رو در میاریم.. و همیشه واسه کسایی که به فکرمون نیستن اشک میریزیم.. همیشه به کسایی که اصلا به یادمون نیستن فکر میکنیم.. و همیشه کسایی که اصلا فکرشم نمیکنیم به یادمونن +نوشته شده در پنج شنبه 89/10/30ساعت 8:20 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | سلیس و ساده به سینه می زندم سر، دلی که کرده هوایتدلی که کرده هوای کرشمههای صدایتنه یوسفم، نه سیاوش، به نفس کشتن و پرهیزکه آورد دلم ای دوست! تاب وسوسههایتترا ز جرگهی انبوه خاطرات قدیمیبرون کشیدهام و دل نهادهام به صفایتتو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیستنمیکنم اگر ای دوست، سهل و زود ، رهایتگره به کار من افتاده است از غم غربتکجاست چابکی دستهای عقدهگشایت؟به کبر شعر مَبینم که تکیه داده به افلاکبه خاکساری دل بین که سر نهاده به پایت"دلم گرفته برایت" زبان سادهی عشق استسلیس و ساده بگویم: دلم گرفته برایت … !حسین منزوی +نوشته شده در پنج شنبه 89/10/16ساعت 8:21 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | یا فاطمه الزهراء سلام الله علیها ما از الست طایفه ای سینه خسته ایم ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم امروز اگر که سینه و زنجیر می زنیم فردا به عشق فاطمه شمشیر می زنیم تکفیر دشمنان علی رکن کیش ماست هر کس محب فاطمه شد،قوم و خویش ماست ما را نبی «قبیله ی سلمان» خطاب کرد روی غرور و غیرت ما هم حساب کرد از ما بترس،طایفه ای پر اراده ایم ما مثل کوه پشت نبی ایستاده ایم از ما بترس، شیعه ی سرسخت حیدریم جان برکفان لشگر سردار خیبریم از جمعه ای بترس،که روز سوار هاست پشت سر امام زمان ذوالفقار هاست از جمعه ای بترس،که دنیا به کام ماست فرخنده روز پر ظفر انتقام ماست از جمعه ای بترس،که پولاد می شویم از هرم عشق،مالک و مقداد می شویم +نوشته شده در چهارشنبه 89/10/15ساعت 9:21 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | السلام علیک یا ساقی العطاشا پیش فرات این همه دریا چه می کند؟این مشک روی شانه سقّا چه می کند؟ تنها به خاطر گل روی سکینه استدریایی التماس به دریاچه می کند مبهوت مانده بود "خدای فرشتههامهریه مدینه در اینجا چه می کند؟" نزدیک کردمت به لبم تا که بنگریروح بنفشهای تو با ما چه می کند زخم عطش ضریح لبم را شکسته کردحالا ببین که با لب گلها چه می کند؟ حالا میا به خیمه ببینم هر دومانبا موجهات فاطمه فردا چه می کند؟ در این طرف صدای پریشان دختریبابا عمویم آن طرفِ ما چه می کند؟ +نوشته شده در چهارشنبه 89/10/15ساعت 8:36 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | شعر کاروان کربلا از شهریار شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین روی دل با کاروان کربلا دارد حسین از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم بیش ازین ها حرمت کوی منا دارد حسین پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین بسکه محمل ها رود منزل به منزل با شتاب کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین رخت و تاراج حرم چون گل به تاراجش برند تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین سروران، پرانگان شمع رخسارش ولی چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین او وفای عهد را با سر کند سودا ولی خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا با کدامین سر کند، مشکل دوتا دارد حسین سیرت آل علی (ع) با سرنوشت کربلاست هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین بعد ازینش صحنه ها و پرده ها اشک است و خون***** دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای ******گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین +نوشته شده در یکشنبه 89/8/23ساعت 10:46 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | < 1 2 3 4 5 >> >
فیه ما فیه
آوردهاند که پادشاهی مجنون را حاضر کرد [و گفت] که ترا چه بوده است و چه افتاده است، خود را رسوا کردی و از خان مان برآمدی و خراب و فنا گشتی، لیلی چه باشد و چه خوبی دارد؟ بیا تا ترا خوبان و نغزان نمایم و فدای تو کنم و بتو ببخشم، چون حاضر کردند مجنون را، و خوبان را جلوه آوردند. مجنون سر فرو افکنده بود و پیش خود مینگریست. پادشاه فرمود: آخر سر را بر گیر و نظر کن. گفت: می ترسم، عشق لیلی شمشیر کشیده است، اگر بر دارم سرم را بیندازد، غرق عشق لیلی چنان گشته بود.آخر دیگران را چشم بود و لب و بینی بود، آخر در وی چه دیده بود که بدان حال گشته بود؟
+نوشته شده در شنبه 90/1/27ساعت 10:58 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | یا اباصالح عج ارشدنا الی الطریق یرحمک الله همیشه اشک اونایی که به فکرمون هستن رو در میاریم.. و همیشه واسه کسایی که به فکرمون نیستن اشک میریزیم.. همیشه به کسایی که اصلا به یادمون نیستن فکر میکنیم.. و همیشه کسایی که اصلا فکرشم نمیکنیم به یادمونن +نوشته شده در پنج شنبه 89/10/30ساعت 8:20 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | سلیس و ساده به سینه می زندم سر، دلی که کرده هوایتدلی که کرده هوای کرشمههای صدایتنه یوسفم، نه سیاوش، به نفس کشتن و پرهیزکه آورد دلم ای دوست! تاب وسوسههایتترا ز جرگهی انبوه خاطرات قدیمیبرون کشیدهام و دل نهادهام به صفایتتو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیستنمیکنم اگر ای دوست، سهل و زود ، رهایتگره به کار من افتاده است از غم غربتکجاست چابکی دستهای عقدهگشایت؟به کبر شعر مَبینم که تکیه داده به افلاکبه خاکساری دل بین که سر نهاده به پایت"دلم گرفته برایت" زبان سادهی عشق استسلیس و ساده بگویم: دلم گرفته برایت … !حسین منزوی +نوشته شده در پنج شنبه 89/10/16ساعت 8:21 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | یا فاطمه الزهراء سلام الله علیها ما از الست طایفه ای سینه خسته ایم ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم امروز اگر که سینه و زنجیر می زنیم فردا به عشق فاطمه شمشیر می زنیم تکفیر دشمنان علی رکن کیش ماست هر کس محب فاطمه شد،قوم و خویش ماست ما را نبی «قبیله ی سلمان» خطاب کرد روی غرور و غیرت ما هم حساب کرد از ما بترس،طایفه ای پر اراده ایم ما مثل کوه پشت نبی ایستاده ایم از ما بترس، شیعه ی سرسخت حیدریم جان برکفان لشگر سردار خیبریم از جمعه ای بترس،که روز سوار هاست پشت سر امام زمان ذوالفقار هاست از جمعه ای بترس،که دنیا به کام ماست فرخنده روز پر ظفر انتقام ماست از جمعه ای بترس،که پولاد می شویم از هرم عشق،مالک و مقداد می شویم +نوشته شده در چهارشنبه 89/10/15ساعت 9:21 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | السلام علیک یا ساقی العطاشا پیش فرات این همه دریا چه می کند؟این مشک روی شانه سقّا چه می کند؟ تنها به خاطر گل روی سکینه استدریایی التماس به دریاچه می کند مبهوت مانده بود "خدای فرشتههامهریه مدینه در اینجا چه می کند؟" نزدیک کردمت به لبم تا که بنگریروح بنفشهای تو با ما چه می کند زخم عطش ضریح لبم را شکسته کردحالا ببین که با لب گلها چه می کند؟ حالا میا به خیمه ببینم هر دومانبا موجهات فاطمه فردا چه می کند؟ در این طرف صدای پریشان دختریبابا عمویم آن طرفِ ما چه می کند؟ +نوشته شده در چهارشنبه 89/10/15ساعت 8:36 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | شعر کاروان کربلا از شهریار شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین روی دل با کاروان کربلا دارد حسین از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم بیش ازین ها حرمت کوی منا دارد حسین پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین بسکه محمل ها رود منزل به منزل با شتاب کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین رخت و تاراج حرم چون گل به تاراجش برند تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین سروران، پرانگان شمع رخسارش ولی چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین او وفای عهد را با سر کند سودا ولی خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا با کدامین سر کند، مشکل دوتا دارد حسین سیرت آل علی (ع) با سرنوشت کربلاست هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین بعد ازینش صحنه ها و پرده ها اشک است و خون***** دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای ******گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین +نوشته شده در یکشنبه 89/8/23ساعت 10:46 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | < 1 2 3 4 5 >> >
یا اباصالح عج ارشدنا الی الطریق یرحمک الله
همیشه اشک اونایی که به فکرمون هستن رو در میاریم.. و همیشه واسه کسایی که به فکرمون نیستن اشک میریزیم.. همیشه به کسایی که اصلا به یادمون نیستن فکر میکنیم.. و همیشه کسایی که اصلا فکرشم نمیکنیم به یادمونن
+نوشته شده در پنج شنبه 89/10/30ساعت 8:20 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | سلیس و ساده به سینه می زندم سر، دلی که کرده هوایتدلی که کرده هوای کرشمههای صدایتنه یوسفم، نه سیاوش، به نفس کشتن و پرهیزکه آورد دلم ای دوست! تاب وسوسههایتترا ز جرگهی انبوه خاطرات قدیمیبرون کشیدهام و دل نهادهام به صفایتتو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیستنمیکنم اگر ای دوست، سهل و زود ، رهایتگره به کار من افتاده است از غم غربتکجاست چابکی دستهای عقدهگشایت؟به کبر شعر مَبینم که تکیه داده به افلاکبه خاکساری دل بین که سر نهاده به پایت"دلم گرفته برایت" زبان سادهی عشق استسلیس و ساده بگویم: دلم گرفته برایت … !حسین منزوی +نوشته شده در پنج شنبه 89/10/16ساعت 8:21 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | یا فاطمه الزهراء سلام الله علیها ما از الست طایفه ای سینه خسته ایم ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم امروز اگر که سینه و زنجیر می زنیم فردا به عشق فاطمه شمشیر می زنیم تکفیر دشمنان علی رکن کیش ماست هر کس محب فاطمه شد،قوم و خویش ماست ما را نبی «قبیله ی سلمان» خطاب کرد روی غرور و غیرت ما هم حساب کرد از ما بترس،طایفه ای پر اراده ایم ما مثل کوه پشت نبی ایستاده ایم از ما بترس، شیعه ی سرسخت حیدریم جان برکفان لشگر سردار خیبریم از جمعه ای بترس،که روز سوار هاست پشت سر امام زمان ذوالفقار هاست از جمعه ای بترس،که دنیا به کام ماست فرخنده روز پر ظفر انتقام ماست از جمعه ای بترس،که پولاد می شویم از هرم عشق،مالک و مقداد می شویم +نوشته شده در چهارشنبه 89/10/15ساعت 9:21 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | السلام علیک یا ساقی العطاشا پیش فرات این همه دریا چه می کند؟این مشک روی شانه سقّا چه می کند؟ تنها به خاطر گل روی سکینه استدریایی التماس به دریاچه می کند مبهوت مانده بود "خدای فرشتههامهریه مدینه در اینجا چه می کند؟" نزدیک کردمت به لبم تا که بنگریروح بنفشهای تو با ما چه می کند زخم عطش ضریح لبم را شکسته کردحالا ببین که با لب گلها چه می کند؟ حالا میا به خیمه ببینم هر دومانبا موجهات فاطمه فردا چه می کند؟ در این طرف صدای پریشان دختریبابا عمویم آن طرفِ ما چه می کند؟ +نوشته شده در چهارشنبه 89/10/15ساعت 8:36 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | شعر کاروان کربلا از شهریار شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین روی دل با کاروان کربلا دارد حسین از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم بیش ازین ها حرمت کوی منا دارد حسین پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین بسکه محمل ها رود منزل به منزل با شتاب کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین رخت و تاراج حرم چون گل به تاراجش برند تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین سروران، پرانگان شمع رخسارش ولی چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین او وفای عهد را با سر کند سودا ولی خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا با کدامین سر کند، مشکل دوتا دارد حسین سیرت آل علی (ع) با سرنوشت کربلاست هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین بعد ازینش صحنه ها و پرده ها اشک است و خون***** دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای ******گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین +نوشته شده در یکشنبه 89/8/23ساعت 10:46 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | < 1 2 3 4 5 >> >
سلیس و ساده
به سینه می زندم سر، دلی که کرده هوایتدلی که کرده هوای کرشمههای صدایتنه یوسفم، نه سیاوش، به نفس کشتن و پرهیزکه آورد دلم ای دوست! تاب وسوسههایتترا ز جرگهی انبوه خاطرات قدیمیبرون کشیدهام و دل نهادهام به صفایتتو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیستنمیکنم اگر ای دوست، سهل و زود ، رهایتگره به کار من افتاده است از غم غربتکجاست چابکی دستهای عقدهگشایت؟به کبر شعر مَبینم که تکیه داده به افلاکبه خاکساری دل بین که سر نهاده به پایت"دلم گرفته برایت" زبان سادهی عشق استسلیس و ساده بگویم: دلم گرفته برایت … !حسین منزوی
+نوشته شده در پنج شنبه 89/10/16ساعت 8:21 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | یا فاطمه الزهراء سلام الله علیها ما از الست طایفه ای سینه خسته ایم ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم امروز اگر که سینه و زنجیر می زنیم فردا به عشق فاطمه شمشیر می زنیم تکفیر دشمنان علی رکن کیش ماست هر کس محب فاطمه شد،قوم و خویش ماست ما را نبی «قبیله ی سلمان» خطاب کرد روی غرور و غیرت ما هم حساب کرد از ما بترس،طایفه ای پر اراده ایم ما مثل کوه پشت نبی ایستاده ایم از ما بترس، شیعه ی سرسخت حیدریم جان برکفان لشگر سردار خیبریم از جمعه ای بترس،که روز سوار هاست پشت سر امام زمان ذوالفقار هاست از جمعه ای بترس،که دنیا به کام ماست فرخنده روز پر ظفر انتقام ماست از جمعه ای بترس،که پولاد می شویم از هرم عشق،مالک و مقداد می شویم +نوشته شده در چهارشنبه 89/10/15ساعت 9:21 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | السلام علیک یا ساقی العطاشا پیش فرات این همه دریا چه می کند؟این مشک روی شانه سقّا چه می کند؟ تنها به خاطر گل روی سکینه استدریایی التماس به دریاچه می کند مبهوت مانده بود "خدای فرشتههامهریه مدینه در اینجا چه می کند؟" نزدیک کردمت به لبم تا که بنگریروح بنفشهای تو با ما چه می کند زخم عطش ضریح لبم را شکسته کردحالا ببین که با لب گلها چه می کند؟ حالا میا به خیمه ببینم هر دومانبا موجهات فاطمه فردا چه می کند؟ در این طرف صدای پریشان دختریبابا عمویم آن طرفِ ما چه می کند؟ +نوشته شده در چهارشنبه 89/10/15ساعت 8:36 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | شعر کاروان کربلا از شهریار شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین روی دل با کاروان کربلا دارد حسین از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم بیش ازین ها حرمت کوی منا دارد حسین پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین بسکه محمل ها رود منزل به منزل با شتاب کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین رخت و تاراج حرم چون گل به تاراجش برند تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین سروران، پرانگان شمع رخسارش ولی چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین او وفای عهد را با سر کند سودا ولی خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا با کدامین سر کند، مشکل دوتا دارد حسین سیرت آل علی (ع) با سرنوشت کربلاست هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین بعد ازینش صحنه ها و پرده ها اشک است و خون***** دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای ******گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین +نوشته شده در یکشنبه 89/8/23ساعت 10:46 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | < 1 2 3 4 5 >> >
یا فاطمه الزهراء سلام الله علیها
ما از الست طایفه ای سینه خسته ایم ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم امروز اگر که سینه و زنجیر می زنیم فردا به عشق فاطمه شمشیر می زنیم تکفیر دشمنان علی رکن کیش ماست هر کس محب فاطمه شد،قوم و خویش ماست ما را نبی «قبیله ی سلمان» خطاب کرد روی غرور و غیرت ما هم حساب کرد از ما بترس،طایفه ای پر اراده ایم ما مثل کوه پشت نبی ایستاده ایم از ما بترس، شیعه ی سرسخت حیدریم جان برکفان لشگر سردار خیبریم از جمعه ای بترس،که روز سوار هاست پشت سر امام زمان ذوالفقار هاست از جمعه ای بترس،که دنیا به کام ماست فرخنده روز پر ظفر انتقام ماست از جمعه ای بترس،که پولاد می شویم از هرم عشق،مالک و مقداد می شویم
ما از الست طایفه ای سینه خسته ایم
ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم
امروز اگر که سینه و زنجیر می زنیم
فردا به عشق فاطمه شمشیر می زنیم
تکفیر دشمنان علی رکن کیش ماست
هر کس محب فاطمه شد،قوم و خویش ماست
ما را نبی «قبیله ی سلمان» خطاب کرد
روی غرور و غیرت ما هم حساب کرد
از ما بترس،طایفه ای پر اراده ایم
ما مثل کوه پشت نبی ایستاده ایم
از ما بترس، شیعه ی سرسخت حیدریم
جان برکفان لشگر سردار خیبریم
از جمعه ای بترس،که روز سوار هاست
پشت سر امام زمان ذوالفقار هاست
از جمعه ای بترس،که دنیا به کام ماست
فرخنده روز پر ظفر انتقام ماست
از جمعه ای بترس،که پولاد می شویم
از هرم عشق،مالک و مقداد می شویم
+نوشته شده در چهارشنبه 89/10/15ساعت 9:21 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | السلام علیک یا ساقی العطاشا پیش فرات این همه دریا چه می کند؟این مشک روی شانه سقّا چه می کند؟ تنها به خاطر گل روی سکینه استدریایی التماس به دریاچه می کند مبهوت مانده بود "خدای فرشتههامهریه مدینه در اینجا چه می کند؟" نزدیک کردمت به لبم تا که بنگریروح بنفشهای تو با ما چه می کند زخم عطش ضریح لبم را شکسته کردحالا ببین که با لب گلها چه می کند؟ حالا میا به خیمه ببینم هر دومانبا موجهات فاطمه فردا چه می کند؟ در این طرف صدای پریشان دختریبابا عمویم آن طرفِ ما چه می کند؟ +نوشته شده در چهارشنبه 89/10/15ساعت 8:36 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | شعر کاروان کربلا از شهریار شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین روی دل با کاروان کربلا دارد حسین از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم بیش ازین ها حرمت کوی منا دارد حسین پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین بسکه محمل ها رود منزل به منزل با شتاب کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین رخت و تاراج حرم چون گل به تاراجش برند تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین سروران، پرانگان شمع رخسارش ولی چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین او وفای عهد را با سر کند سودا ولی خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا با کدامین سر کند، مشکل دوتا دارد حسین سیرت آل علی (ع) با سرنوشت کربلاست هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین بعد ازینش صحنه ها و پرده ها اشک است و خون***** دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای ******گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین +نوشته شده در یکشنبه 89/8/23ساعت 10:46 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | < 1 2 3 4 5 >> >
السلام علیک یا ساقی العطاشا
پیش فرات این همه دریا چه می کند؟این مشک روی شانه سقّا چه می کند؟ تنها به خاطر گل روی سکینه استدریایی التماس به دریاچه می کند مبهوت مانده بود "خدای فرشتههامهریه مدینه در اینجا چه می کند؟" نزدیک کردمت به لبم تا که بنگریروح بنفشهای تو با ما چه می کند زخم عطش ضریح لبم را شکسته کردحالا ببین که با لب گلها چه می کند؟ حالا میا به خیمه ببینم هر دومانبا موجهات فاطمه فردا چه می کند؟ در این طرف صدای پریشان دختریبابا عمویم آن طرفِ ما چه می کند؟
پیش فرات این همه دریا چه می کند؟این مشک روی شانه سقّا چه می کند؟
تنها به خاطر گل روی سکینه استدریایی التماس به دریاچه می کند
مبهوت مانده بود "خدای فرشتههامهریه مدینه در اینجا چه می کند؟"
نزدیک کردمت به لبم تا که بنگریروح بنفشهای تو با ما چه می کند
زخم عطش ضریح لبم را شکسته کردحالا ببین که با لب گلها چه می کند؟
حالا میا به خیمه ببینم هر دومانبا موجهات فاطمه فردا چه می کند؟
در این طرف صدای پریشان دختریبابا عمویم آن طرفِ ما چه می کند؟
+نوشته شده در چهارشنبه 89/10/15ساعت 8:36 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | شعر کاروان کربلا از شهریار شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین روی دل با کاروان کربلا دارد حسین از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم بیش ازین ها حرمت کوی منا دارد حسین پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین بسکه محمل ها رود منزل به منزل با شتاب کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین رخت و تاراج حرم چون گل به تاراجش برند تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین سروران، پرانگان شمع رخسارش ولی چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین او وفای عهد را با سر کند سودا ولی خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا با کدامین سر کند، مشکل دوتا دارد حسین سیرت آل علی (ع) با سرنوشت کربلاست هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین بعد ازینش صحنه ها و پرده ها اشک است و خون***** دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای ******گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین +نوشته شده در یکشنبه 89/8/23ساعت 10:46 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | < 1 2 3 4 5 >> >
شعر کاروان کربلا از شهریار
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین روی دل با کاروان کربلا دارد حسین از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم بیش ازین ها حرمت کوی منا دارد حسین پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین بسکه محمل ها رود منزل به منزل با شتاب کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین رخت و تاراج حرم چون گل به تاراجش برند تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین سروران، پرانگان شمع رخسارش ولی چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین او وفای عهد را با سر کند سودا ولی خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا با کدامین سر کند، مشکل دوتا دارد حسین سیرت آل علی (ع) با سرنوشت کربلاست هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین بعد ازینش صحنه ها و پرده ها اشک است و خون***** دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای ******گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین
می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم بیش ازین ها حرمت کوی منا دارد حسین
پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین
بسکه محمل ها رود منزل به منزل با شتاب کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین
رخت و تاراج حرم چون گل به تاراجش برند تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین
بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین
سروران، پرانگان شمع رخسارش ولی چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین
سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین
او وفای عهد را با سر کند سودا ولی خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین
دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا با کدامین سر کند، مشکل دوتا دارد حسین
سیرت آل علی (ع) با سرنوشت کربلاست هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین
آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین
دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین
بعد ازینش صحنه ها و پرده ها اشک است و خون***** دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین
ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای ******گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین
دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین
شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین
اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار
کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین
+نوشته شده در یکشنبه 89/8/23ساعت 10:46 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) | < 1 2 3 4 5 >> >
ABOUT
علیرضا علیزاده
MENU
ARCHIVES
LINKS
شکوفه های زندگیبلوچستانهم رنگــــ ِ خـــیـــآلارمغان تنهایینگاه منتظرمقالات مشاوره و روانشناسی و اختلالات روانی و رفتاریحرفهای آسمانیاحساس ابریافق بیکران روح منکبوترانهنیلوفرآبیمشاوره و مقالات روانشناسیانتظارحُسنیزیارت زنده حرم امام حسین علیه السلام، بعد از ورود سمت چپ سایت کلپیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله وسلم)زیارت زنده حرم امام رضا علیه آلاف التحیة و الثناءآدرس جدید وبلاگ دیگری که ساخته امانتظارگرا (حوزه علمیه کرج)دانلود نرم افزارهای مورد نیاز + فونت علیه السلام و ...دانلود نرم افزارهای مورد نیاز + فونت علیه السلام و ...شاعر کنار دفترش افتاد از نفسفرهنگ سالم طـــراح قـــالــب
LINKS DUMB
DESIGN
OTHER
خدمات وبلاگ نویسان-بهاربیست