کد ثانیه شمار

علیرضا علیزاده - عروج
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عروج


امام رضا علیه السلام فرمودند: هر کس او (حضرت معصومه) را به معرفت به حق او زیارت کند، پاداش او بهشت است. (سفینه البحار، ج2 ، ص 377).

اینجا که از بهشت برین باصفاتر است
صحن و سرای دختر موسی بن جعفر(ع) است.

میلاد حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها بر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، مقام معظم رهبری و تمام شیعیان جهان مبارک باد. انشاء الله در دنیا از زیارت اهلبیت علیهم السلام و در آخرت از شفاعت آنها بهره مند شویم.


+نوشته شده در یکشنبه 86/8/20ساعت 11:11 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) |




مطاف انبیاء 
در فروغ و جلوه چون بیت خدا باشد بقیع ..چون صفا پیوسته با روح و صفا باشد بقیع
چار رکن دین حق چون کرده‏ اند آنجا مقام ..در شرافت برتر از عرش علا باشد بقیع
شد مزار باقر و صادق دو دریاى علوم ..مدفن زین العباد و مجتبى باشد بقیع
چشم دل بگشا و بنگر انبیاء را در طواف ..آرى از رفعت مطاف انبیاء باشد بقیع
گوش جان را باز کن تا امر فاخلع بشنوى ..سرزمین قدس و وادى طوى باشد بقیع
پاسبانى مى‏کند روح الامین در این حریم ..چونکه محرم خانه سرّ خدا باشد بقیع
گر در آنجا تربت زهرا نهان باشد یقین ..میتوان گفت که جان مصطفى باشد بقیع
شیعه چون بیند ز سوز آه و غم گردد کباب ..چون عجین با اشک چشم مرتضى باشد بقیع
تا نبینى و ننالى و نریزى اشک غم ..کى توانم بر تو بنمایم کجا باشد بقیع
«شاهد»  آنجا مى‏طلب حاجات خود را از خدا
چون مقام حاجت و عرض دعا باشد بقیع
شاعر:....................


+نوشته شده در دوشنبه 86/8/14ساعت 11:28 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) |



از آخرین عکس های زنده یاد قیصر امین پور
شعری از زنده یاد قیصر امین پور:
حرفهای ما هنوز ناتمام . . .
تا نگاه می کنی:
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آن که با خبر شوی
لحظه عزیمت تو ناگزیر می شود
آی . . .
ای دریغ و حسرت همیشگی!
ناگهان
چقدر زود
دیر می شود!

تعدادی از آثار وی بدین شرح است:

مجموعه اشعار تنفس صبح-1363
در کوچه آفتاب - 1363
آینه های ناگهان - 1372
گزینه اشعار-1378
گلها همه افتابگردانند-1380
اشعار برای نوجوانان - منظومه ظهر روز دهم-1365
مثل چشمه مثل رود-1368
به قول پرستو-1375
نثر ادبی طوفان در پرانتز-1365
بی بال پریدن-1370

یادش گرامی باد.


+نوشته شده در جمعه 86/8/11ساعت 10:52 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) |



امشب چه دلتنگم... اگر باران نبارد،
این روح وحشی سر به صحرا می گذارد
گم‌کرده‌ای دارم که می‌دانم همینجاست
می گردم اما هیچ آثاری ندارد
ای غفلتِ پیوسته! هنگام هبوط است
این نوح، ما را هم به طوفان می سپارد
ای لاله چندی سرخ‌رو بودی ولی یار
می خواهد امشب در دلت داغی بکارد
از عشق پرسیدی! چه آشوب غریبی است،
این موج سینوسی که میرایی ندارد!

شعر از زنده یاد قیصر امین پور
ضایعه فقدان شاعر بزرگوار قیصر امین پور را به خانواده ایشان و تمام وارثان شعر و ادب فارسی تسلیت میگویم. عروج.


+نوشته شده در پنج شنبه 86/8/10ساعت 4:43 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) |



زنده بودن، سرودن، بهانه
هر چه جز با تو بودن، بهانه

ذکر نام تو یعنی تنفس
عاشقانه سرودن، بهانه

خواب یعنی تو را خواب دیدن
پلک بستن، گشودن، بهانه

گریه هم مثل باران ضروری است
غصه از دل زدودن، بهانه

دم به دم فال حافظ گرفتن
بخت را آزمودن، بهانه

شعر دعوی، سرودن دروغین
زندگی عذر، بودن، بهانه

«قیصر امین پور»

+نوشته شده در شنبه 86/7/28ساعت 11:17 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) |



می‌خواهمت چنان که شب خسته خواب را
می‌جویمت چنان که لب تشنه آب را

محو توام چنان که ستاره به چشم صبح
یا شبنم سپیده‌دمان آفتاب را

بی‌تابم آنچنان که درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره تاب را

بایسته‌ای چنان که تپیدن برای دل
یا آنچنانکه بال پریدن عقاب را

حتا اگر نباشی، می‌آفرینمت
چونانکه التهاب بیابان سراب را

ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را

....

قیصر امین پور


+نوشته شده در جمعه 86/7/27ساعت 11:14 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) |



آقا سلام! گرچه بلندست جایتان
می‌خواهم از زمین بنویسم برایتان
یک نامه حاوی همه حرفهای راست
یک نامه از کسی که کمی عاشق شماست
یک نامه از بلندی انسان که پست شد
یک نامه از کسی که دچار شکست شد
این نامه مدح نیست فقط شرح ماتم است
یک ذره از هزار نوشتم اگر کم است
بعد از شما غبار بر آیینه‌ها نشست
شیطان دوباره آمد و جای خدا نشست
پرپر شدند در دل طوفانی از بدی
گلهای روسپید همیشه محم‍ّدی!
آمد به شهر فاجعه اسلام راحتی!!
انسان منهدم‌شده، قرآن زینتی
بیمارهای عشق خدا بستری شدند
جلبابهایمان، کم‌کم روسری شدند
خورشید م‍ُرد و شام تباهی دراز شد
بر روی دشمنان در این قلعه باز شد
در کسوت قدیمی آزادی زنان
تبلیغ پشت پرده شهوت م‍ُجاز شد
در کار حق مداخله کردیم، بد نبود
نان و شرف معامله کردیم، بد نبود!
کم‌کم اصول دین خداوند پول شد
هر کس که پول داشت نمازش قبول شد!!
حرف خدا و دین محم‍ّد ز یاد رفت
آری! تمام غیرت یاران به باد رفت
مسجد تهی و شهر پر از جنب و جوش شد
حتی بهشت نیز خرید و فروش شد
راه خدا به جانب ناحق کشیده شد
کم‌کم دروغ مصلحتی! آفریده شد
تخم ریا میان دل ما جوانه زد
و مصلحت به گ‍ُرده دین تازیانه زد
هر لقمه حرام شده سیر کردمان
و سفره‌های کفر نمک‌گیر کردمان
و کاروان جدا شد، از راه مستقیم...
یعنی خلاصه می‌کنم آقا: عوض شدیم!
آقا خلاصه همه نامه‌ام غم است
آقا خلاصه می‌کنم: اینجا جهن‍ّم است
یک‌بار دیگر از غم انسان طلوع کن
از عمق استغاثه یاران طلوع کن
یا از خدا عذاب زمین را طلب نما
یا اینکه مثل رحمت باران طلوع کن
دنیای ما اگرچه گرفتار آمدست
اما هنوز تشنه نام محم‍ّدست
در انتهای نامه خیسم سلام بر:
نام بزرگوار و نجیب پیامبر


سراینده :سیدمهدی موسوی


+نوشته شده در چهارشنبه 86/6/14ساعت 8:11 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) |



جانم فدای رهبر


+نوشته شده در یکشنبه 86/6/11ساعت 9:52 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) |




به  جز  حسین  مرا  ملجأ   و   پناهی   نیست
در  این  عقیده  یقین  دارم   اشتباهی   نیست
ره  نجات  حسین  است   و   دوستی   حسین
به سوی حق به جز از این طریق و راهی نیست
**********************************
از گلشن عمرم گل بی خار گرفتم
از قطره  اشکم  درّ  شهوار  گرفتم
در سختی ایام به کسی راز نگفتم
از   دامن   خونین   علمدار   گرفتم


+نوشته شده در جمعه 86/5/26ساعت 10:14 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) |




+نوشته شده در جمعه 86/4/8ساعت 8:1 عصرتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) |



<   <<   11   12   13   14   15      >